Web Analytics Made Easy - Statcounter

کتاب «بانگ آزادی» مشتمل بر خاطرات شفاهی احمد علی راغب از آهنگسازان و پیشکسوتان موسیقی انقلاب یکی از مهم‌ترین آثار مکتوب مرتبط با تاریخ تولید سرود‌ها و ترانه‌های انقلابی است که در سال ۱۳۹۸ با تحقیق مهدی چیت ساز و مرتضی قاضی و تدوین محسن صفایی فرد توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی پیش روی مخاطبان قرار گرفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این کتاب به واسطه گفتگو‌های مبسوطی که محققان و تدوین کنندگان اثر با مرحوم احمدعلی راغب داشته‌اند، یکی از مهم‌ترین مراجع مورد وثوق مرتبط با تاریخ شفاهی موسیقی انقلاب اسلامی است که می‌تواند دربرگیرنده شناخت ابعاد جدیدی از فرهنگ و هنر مردمی انقلاب باشد. چارچوبی که توجه به این قسمت از فعالیت‌های فرهنگی هنری هنرمندان و مردم در جریان انقلاب اسلامی به شدت مهم و ضروری است و می‌تواند روایت یکی از مسیر‌های رو به پیشرفت فعالیت‌های فرهنگی در کشورمان را پیش روی مدیران و سیاستگذاران این عرصه قرار دهد.

فرآیندی هدفمند به واسطه حضور تمام اقشار جامعه که در آن دوران نهایت تلاش خود را به واسطه همدلی و همراهی که داشتند برای تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی انجام دادند و شرایطی را فراهم آوردند تا به واسطه ابزار فرهنگ و هنر، فرهنگ انقلابی را به سمت پیروزی رهنمون سازند. فضایی که قطعاً قسمت مهمی از تاریخ انقلاب اسلامی را رقم زده، اما بسیاری از مردم با آن آشنا نیستند و در این مسیر چه بهتر که مجموعه‌های فرهنگی و هنری فعال در این عرصه بتوانند از دریچه فرهنگ و هنر به انعکاس آنچه در جریان پیروزی انقلاب اسلامی ایران و پس از آن صورت گرفت، بپردازند.

فرا رسیدن نیمه خرداد بهانه‌ای شد تا بار دیگر با انعکاس دوباره فراز‌هایی از این کتاب به بازآفرینی خاطرات یکی از مهم‌ترین و مؤثرترین هنرمندان جریان انقلاب بپردازیم که به واسطه موسیقی کار‌های مهمی را در این عرصه انجام داد.

البته آنچه در پروژه «خاطره‌بازی با اهالی موسیقی انقلاب» صورت می‌گیرد، فقط محدود به انعکاس فراز‌های کتاب «بانگ آزادی» نمی‌شود و در آینده گزارش‌ها، گفتگو‌ها و نوشته‌های رسانه‌ای دیگری از فعالان عرصه انقلاب اسلامی پیش روی مخاطبان قرار می‌گیرد.

در یازدهمین شماره از این سلسله گزارش به انعکاس خاطرات مرحوم احمد علی راغب از روز‌های منتهی به دیدار برخی از هنرمندان عرصه موسیقی با امام راحل پرداختیم که در بخشی از کتاب خواندنی «بانگ آزادی» مورد توجه محققان این اثر مرتبط با تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی قرار گرفته است.

زنده یاد راغب در این بخش از روایت خاطرات شفاهی خود که پس از ذکر خاطرات تولید قطعه ماندگار «شهید مطهری» پیش روی خوانندگان قرار گرفته، دیدار با امام را چنین توصیف می‌کند که: خبر دیدار حضرت امام محرمانه بود و نباید جایی می‌گفتیم. ابتدا قرار بود که من، آقای سبزواری، آقای گلریز و خود آقای حداد عادل باشیم، ولی بعد یکی دو نفر دیگر هم اضافه شدند. آقای فریدون شهبازیان که ناظر ضبط اثر «شهید مطهری» بودند و یک نفر دیگر از معاون‌های آقای حداد هم با ما آمدند.

یک روز در خرداد ۵۹ بود که آقای حداد عادل خبر دادند و گفتند ساعت هفت صبح فردا خودتان را به رادیو برسانید. لباس معمولی و خودمانی و ساده بپوشید. لباستان طوری نباشد که نشان بدهند هنرمندید. حضرت امام حال مساعدی ندارند و خیلی تلاش کرده‌ایم که ما را به حضور بپذیرند. ایشان بیمار بودند و ناراحتی قلبی داشتند. دیدارما هم قبل از عمل ایشان بود. سوار ماشین جیپ آهو شدیم و به سمت جماران رفتیم.

آن زمان آسید حسن نوجوان کوچک اندامی بود که مدام توی حیاط می‌دوید و پاسدار‌ها را اذیت می‌کرد. ما چند دقیقه در حیاط ایستادیم و بعد آقا سید احمد از آن بالا صدا کرد و گفت آقای حداد بفرمائید بالا. کفش‌هایمان را در آوردیم و بالا رفتیم. حالا اصلاً دل توی دلمان نبود و متوجه نبودیم می‌خواهیم حضرت امام را از نزدیک ببینیم. نمی‌دانستیم چه اتفاقی قرار است بیفتد. هر کدام ما تو دنیای خودمان بودیم. وقتی داخل رفتیم، اول به سالن کوچک‌تری رسیدیم. آسید احمد با ما سلام و احوالپرسی کرد و همه مان را بوسید. آقای حداد عادل به نوبت ما را معرفی کرد و گفت ایشان آقای گلریز هستند که خوانندگی سرود شهید مطهری را به عهده داشته‌اند.

حضرت امام گفتند من اکثر سرود‌های شما را شنیده‌ام. سید احمد برای من در این دستگاه می‌گذارد و من گوش می‌کنم. یک دستگاه ضبط کوچک کاست کنارشان بود که به آن اشاره کردند. بیشتر آن‌ها را قبول دارم و خوب است، ولی شما ابتدای کار هستید و باید تجربه کسب کنید. باید کم کم و در عمل بدانید که چگونه و چه کاری را انجام بدهیدبعد به ما گفت بچه‌ها شما بروید کمی آن‌طرف‌تر بایستید. به آقای سبزواری اشاره کرد و گفت ایشان آقای سبزواری هستند. آسیداحمد گفت بله، به ایشان که ارادت داریم و خدمتشان بوده‌ایم. آقای سبزواری هم رفتند پیش آقای گلریز ایستادند. بعد هم به من اشاره کردند و گفتند ایشان هم آقای راغب، آهنگساز اثر هستند. آقای حداد به آقای شهبازیان و آن دوست دیگرشان اشاره کردند و گفتند آقای شهبازیان هم در ساخت این قطعه تلاش بسیاری کرده‌اند. آسید احمد گفتند بسیار خوب با هم بیایید. به این ترتیب همگی باهم به حضور حضرت امام رفتیم.

حضرت امام رو به روی ما نشسته بودند. ما به محض اینکه وارد سالن شدیم، نطقمان بسته شد و همین طور ماندیم که حالا چه کار باید بکنیم. ابتدا سلام کردیم، چون از ایشان دور بودیم و ایشان در انتهای سالن بودند، سعی کردیم سلام را بلندتر بگوییم. سرمان را هم تکان دادیم، همه از هم تبعیت می‌کردیم. هرکسی با هر حرکتی که انجام می‌داد، بقیه همان حرکت را انجام می‌دادند. ایشان با حرکت دست به ما اشاره کردند که جلو برویم.

امام آن روز عرقچینی روی سرشان گذاشته بودند و یک چفیه سفید روی شانه شأن بود. با یک ردا نشسته بودند. لباسشان عبا نبود. روی مبل نشسته بودند و میز کوچکی هم جلوی ایشان بود. ما جلوتر رفتیم تا تقریباً به دو قدمی ایشان رسیدیم. آنجا آسید احمد آقا گفتند آقا، ایشان آقای گلریز هستند که خواننده این سرود بودند. حضرت امام سرشان را تکان دادند. آقای گلریز سرش را پایین آورد و ایشان پیشانی آقای گلریز را بوسیدند. آقای گلریز هم دست حضرت امام را بوسیدند. ما هم فهمیدیم که باید همین کار را بکنیم. بعد به آقای سبزواری اشاره کرد و گفت: ایشان آقای حمید سبزواری یا در واقع حسین ممتحنی هستند.

بعد آسید احمد به من اشاره کردند و گفتند ایشان هم آقای راغب هستند که آهنگساز این سرود بودند، خم شدم و ایشان پیشانی ام را بوسیدند. من هم دستشان را بوسیدم. در حالی که هنوز دست ایشان در دستم بود پرسیدند اهل کجا هستی؟ گفتم از بندرانزلی هستم آقا. ایشان گفتند آهنگ بدون شعر این سرود را هم شنیده‌ام؛ کار خوبی است. بعد به آقای حداد گفتند شما جلو بیایید. آقای حداد جلو رفت و گردن و پیشانی و دست آقا را بوسید. اصلاً داشت از خود بیخود می‌شد. ما هم همین طور دورتا دور، دو زانو نشستیم.

حضرت امام گفتند من اکثر سرود‌های شما را شنیده‌ام. سید احمد برای من در این دستگاه می‌گذارد و من گوش می‌کنم. یک دستگاه ضبط کوچک کاست کنارشان بود که به آن اشاره کردند. بیشتر آن‌ها را قبول دارم و خوب است، ولی شما ابتدای کار هستید و باید تجربه کسب کنید. باید کم کم و در عمل بدانید که چگونه و چه کاری را انجام بدهید. موسیقی ما باید از موسیقی دوره پهلوی فاصله زیادی بگیرد. ما اگر موسیقی را تأیید کنیم آن موسیقی را تأیید می‌کنیم که موسیقی‌های دیگر نتواند به آن داخل شود. من موسیقی شهید مطهری شما را چندین بار گوش کردم و آن را تأیید می‌کنم. اگر همچنان این راه را ادامه بدهید. شخصاً از شما حمایت می‌کنم. اگر هم مشکلی یا کاری داشتید با سید احمد صحبت و مطرح کنید.

آقای حدادعادل گفتند آقا، من مدام با آسید احمد در ارتباط هستم. حضرت امام گفتند نه فقط حالا، این‌ها برای همیشه باید حمایت شوند. بعد حضرت امام فرمودند: این‌ها نشان داده‌اند که کارشان را بلدند و می‌توانند کار کنند، ولی باید خیلی مواظب باشند. البته عده‌ای هم باید مواظب خود این‌ها باشند. بعد خطاب به ما گفتند شما کار خودتان را بکنید و همین راه را ادامه بدهید.

حال همه ما طوری بود که اگر یک پلک می‌زدیم، اشک از چشمانمان جاری می‌شد. بلند شدیم و دوباره دست ایشان را بوسیدیم. در حالی که تک تک ما دستشان را می‌بوسیدیم، دعای کوتاهی را به تعداد ما زمزمه کردند. متوجه شدم که وقتی نفر بعدی دست ایشان را می‌بوسد، حضرت امام دوباره این دعا را از سر می‌خواندند. بعد در حالی که صورت ما به سمت ایشان بود، به عقب حرکت کردیم و تا در اتاق امدیم. حضرت امام به آقای حداد گفتند آقایان بروند و پایین چایی بخورند.

وقتی از پله‌ها پایین می‌رفتیم، بعد از چند دقیقه آقا سید احمد هم پایین آمد، کاغذی در دست داشت. گفت خب، کمی راجع به مشکلات تان صحبت کنید. گلریز گفت آقا تمام سرود‌های ما را به کاست تبدیل می‌کنند و بدون مجوز می‌فروشند. من هم گفتم آقا اینجا جای این حرف‌ها نیست! اصلاً آرزوی ما این است که همه سرود‌های ما کاست بشود و مردم بشنوند. این حرف‌ها یعنی چه آقا؟! البته مشکلاتی داریم. ما هنوز واحد موسیقی نداریم، رادیو سالیان سال متولی موسیقی کشور بوده است. ما الان نمی‌دانیم سرمان بر بالین چه کسی است.

مشکلاتمان را یکی یکی می‌گفتیم و آقا سیداحمد یادداشت می‌کرد. گفت الان به نظرتان باید چه کار کنیم؟ درخواست کردیم که اصلاً واحد موسیقی تشکیل بدهیم. شبیه اداره باشد و مدیریتش کنیم. گفتیم همه واحد‌ها الان فعال شده‌اند و دارند کار می‌کنند، ولی برای موسیقی هنوز هم تلفنی هماهنگ می‌شود. قبل از انقلاب، نوازنده‌ها از رادیو و تلویزیون کارت شناسایی داشتند و با آن یک پُزی هم می‌دادند که از ما از رادیو و تلویزیون هستیم … آن زمان نوازنده خیلی زیاد بود. لاله زار هم نوازنده‌های زیادی داشت، ولی آن‌هایی که در رادیو و تلویزیون کار می‌کردند، کارت شناسایی داشتند. گفت: این مشکل را حل می‌کند؟ گفتیم بله. این مشکلات یادداشت شد. گفتند پس از واحد موسیقی تشکیل بدهید و کارت صادر کنید. در واقع با این اتفاق حضرت امام مجوز شروع به کار مجدد موسیقی بعد از انقلاب را صادر کرد.

آسید احمدآقا گفتند: آقای حداد، ببینید آقایان چه می‌خواهند. کم کم نیاز‌ها و احتیاجات اداری و هر کار دیگری که باید بشود، برطرف کنید و کار‌های لازم را انجام بدهید؛ مخصوصاً که حالا دیگر حضرت امام هم تأیید کرده‌اند. بعد ادامه دادند البته دشمنی‌ها بعد از این هم بیشترخواهد شد و طبیعتاً هرکس حرکت کند، سنگ هم می‌خورد، لذا حواستان بیشتر جمع باشد و کار خودتان را بکنید.

بازتاب یک دیدار تاریخی با حضرت امام (ره)

در آن روز، تاریخ زندگی هنری ام ورق جدیدی خورد. احساس کردم باری را که روی دوش داشتیم، به مقصد رسانده‌ایم و دیگر می‌توانیم نفس راحتی بکشیم.

خبر این دیدار از طریق اخبار و روزنامه پخش شد. روزنامه‌ها فقط عکس امام را با آن خبر چاپ کردند. تلویزیون هم عکس امام را با اعلام خبر پخش کرد، اما تصویری در کار نبود و فقط صدای حضرت امام پخش شد که می‌گفتند من تأیید می‌کنم. راهتان را ادامه بدهید، من دعایتان می‌کنم. در اخبار ساعت چهارده رادیو هم خبر دیدارمان اعلام شد.

روزی که خدمت امام رفتیم، صدابردار سیاری که پرتابل روی شانه‌اش بود و می‌گشت و از این اتاق به آن اتاق می‌رفت، منوچهر ریاحی، صدابردار استودیو بل بود، صدابردار همین سرود شهید مطهری. او البته صدابردار ثابت جماران هم بود. رفیق صمیمی‌ام بود و همدیگر را قبل از انقلاب می‌شناختیم. این صدابردار تنها کسی بود که صلاحیت این را داشته که خدمت امام برود. برایش میکروفن بگذارد و نزد ایشان کار کند. عکاسی هم بود که از ما عکس می‌گرفت. من نمی‌شناختمش. بعد‌ها خواهش کردیم که به ما عکس‌های دیدار را بدهند. آلبوم فرستادند و عکس‌ها را دیدیم. ولی بالا سرما ایستادند که به عکس‌ها دست نزنیم. الان نوه حضرت امام آن عکس‌ها را دارند.

دیدار ما با امام خمینی خصوصی بود. حضرت امام خواسته بودند از ما تشکر کنند. بین اهالی موسیقی، فقط ما چند نفر بودیم که نزد حضرت امام رفتیم. احساس کردم که بنا نیست خبر این دیدار خیلی پخش شود.

بعد از آن همه دورمان جمع می‌شدند و می‌پرسیدند که چه کار کرده‌ایم و چه طور بوده است؟ چه شده و ایشان چه گفته‌اند؟ به هنرمندان بد گفته‌اند یا خوب؟ من هرچیزی را که دیده و شنیده بودم، برای بچه‌ها توضیح می‌دادم. آقای حدادعادل هم جلسه‌ای در استودیو هشت رادیو در میدان ارگ تشکیل داد و آنجا ماجرای این دیدار از ابتدا تا انتها، با سفارش سرودجدید برای همه کارکنان رادیو و اهل موسیقی بیان کرد. در ضمن گفت این خبر بازتاب بسیار وسیع و گسترده‌ای داشته و آن سوی مرز‌ها هم درز پیدا کرده است. دارند به ما بد و بیراه می‌گویند. می‌گویند حضرت امام کدام موسیقی را تأیید کرده‌اند؟ موسیقی باید شعر عاشقانه داشته باشد. در داخل کشور هم با پخش این سرود، مخصوصاً در رادیو راجع به شخصیت آقای مطهری، آثار و طرز فکرش صحبت‌های زیادی می‌شد. این سرود عامل برگزاری میزگرد‌های زیادی در رادیو و تلویزیون با موضوع شهید مطهری و آشنایی بیشتر مردم با ایشان شد.

بعد‌ها شنیدم که برخی می‌گفتند این چه شایعه‌ای است پخش کرده‌اید که حضرت امام شما را پذیرفته و با شما دیدار کرده است؟ کی این اتفاق افتاده و مدارکش کجاست؟

خب، من در آن بحبوجه مجید حدادعادل و آقای سبزواری را از کجا پیدا می‌کردم؟ تنها کسی که پیدایش کردم و حرفم را تصدیق کرد، آقای شهبازیان بود که گفت بله، ما را آنجا بردند و من هم بودم. اصلاً کسی زیربار نمی‌رفت که حضرت امام ما را پذیرفته است. می‌گفتند مگر می‌شود آقا؟ این همه روحانی داریم که صد برابر وزن شما کتاب فقهی نوشته‌اند، اما حضرت امام به آن‌ها وقت نداده، پس چطور شما را به حضور پذیرفته است؟!

منبع: مهر

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: امام خمینی ره موسیقی رادیو و تلویزیون انقلاب اسلامی آقای سبزواری اشاره کردند ایشان آقای شهید مطهری آقای گلریز حضرت امام گفتند آقا آقای حداد آسید احمد سید احمد سرود ها پیش روی چه کار عکس ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۰۷۸۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فرمانده کل ارتش: جز حضرت امام (ره) و رهبر انقلاب، کسی در ابتدای انقلاب حامی ارتش نبود/ در راستای بیانیه گام دوم وظیفه‌ ارتش این است که هم منتظر باشد، هم مستحق ظهور؛ یعنی ارتشی که آرمانش نابودی رژیم صهیونیستی و فروکشیدن استکبار از اریکه‌ قدرت

به گزارش جماران؛ شاید کسی تصور نمی‌کرد ارتشی که در دوران پهلوی اول بنیان گذاشته شد و در دوران پهلوی دوم به نماد اصلی طاغوت و ژاندارم منافع غرب در خاورمیانه تبدیل شده بود، بعداز سرنگونی طاغوت بلافاصله با انقلابِ برآمده از دل مردم، اعلام وفاداری کرده و در ادامه به بازوی قدرتمندی برای حفظ و حراست از منافع ملت ایران و انقلاب اسلامی تبدیل شود. ارتشی که حالا بنابر فرمایش حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جبهه‌های مقاومت هم ایفای نقش می‌کند.

رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت ۲۹ فروردین و روز ارتش در گفت‌وگویی با امیر سرلشکر سیدعبدالرحیم موسوی فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران به بررسی عملکرد ارتش در سال‌های بعد از انقلاب و تفاوت‌های بنیادین آن با ارتش پیش از انقلاب پرداخته است.

 

* چه عاملی باعث شد ارتشی که در دوران انقلاب و تا چند روز پیش از آن، فرمانده‌اش فرد دیگری بوده و حالا هم بعد از انقلاب متواری شده و از کشور خارج شده؛ در حوادث اول انقلاب در کردستان و بعد هم در جریان جنگ، آن‌چنان عملکردی را از خود نشان دهد و به شجره طیبه تبدیل شود؟

به نظرم سه عامل است که تقریباً این سه عامل به یک اندازه قابل توجه است. عامل اول، بحث سربازی است. آن‌که سربازی را انتخاب می‌کند؛ یک ذات فداکاری، ایثارگری، از خودگذشتگی، غیرت به ناموس و آب و خاک در وجودش است که سربازی را انتخاب می‌کند. پیش از انقلاب سربازان ارتش بالاخره کم‌و‌بیش این ذات فداکاری را داشتند که سربازی در قالب ارتش را انتخاب کرده بودند. بعد به مرور زمان متوجه شده بودند آن نقطه‌ و هدف اصلی ارتش وقت؛ با آن مطالبات فکری، ذهنی و قلبی‌شان که مورد انتظار بود، متفاوت است و این همان موضوعی بود که باعث عدم وفاداری ارتش به طاغوت و ارتباط با جریان‌های انقلابی بود.

مثلاً بعضی از همین بچه‌های نیروی هوایی و پدافند با شخص رهبر معظّم انقلاب ارتباط داشتند و در جلسات درس ایشان در مشهد شرکت می‌کردند، یا مثلاً برخی از ارتشی‌ها با حضرت امام رحمه‌الله در ارتباط بودند و خدمت حضرت امام رفت و آمد داشتند. طوری که مثلاً یکی از خلبانان هوانیروز که با بالگردش به عراق رفته بود، از آن‌جا خدمت حضرت امام می‌رود. عشق به حضرت امام و این اشتیاق که این رهبرِ دور از وطن یک روزی بازخواهند گشت، در دل همه‌ این جوانان ارتشی مثل همه‌ ملت شعله‌ور بود. پس از بازگشت حضرت امام به ایران و درهم پیچیده شدن طومار رژیم منحوس پهلوی، آمریکایی‌ها هم گورشان را گم کردند، و ارتش گویی که گم‌گشته‌ای را یافته باشد؛ کسی که بخاطر آن آمده بودند و این لباس را پوشیده بودند، تماماً در وجود امام متجلی می‌شود و گم‌گشته خود را پیدا می‌کنند. این است که به سرعت به جریان انقلاب و جنگ وصل شدند. این یک اصل بود.

اصل دوم انضباطی است که در سازمان ارتش وجود دارد. این انضباط که رهبر معظّم انقلاب هم خیلی روی آن تأکید دارند، مسائلی است که ما آن‌ها را در دانشگاه‌هایمان تدریس می‌کنیم. یک مضمونی از فرمایش رهبر معظّم انقلاب است:‌ «این انضباط یک روح وفاداری‌ای در این‌ها ایجاد می‌کند که آن کارهای بزرگ را انجام می‌دهند.» انضباطی که به مرور زمان و با برنامه‌های پرورشی ـ تربیتی به وجود آمده بود.

یک موضوع دیگر که کمتر به آن پرداخته شده است «ایران» بود. در گذشته روی ایران و تعصب و وفاداری به آن خیلی کار می‌کردند و شعارش را می‌دادند. ارتشی‌ها هم می‌دیدند مرتب روی ایران کار می‌کنند اما خودشان ظاهراً این ایران را و حیثیت وشخصیت این ایران را به بیگانه می‌فروشند؛ این مسئله خیلی آزارشان می‌داد. بعد یک مرتبه دیدند حضرت امام و انقلاب آمد و به درستی از ایران دفاع می‌کنند.

تعداد قابل توجهی بخصوص از خلبان‌هایمان از کشور رفته بودند. جنگ که شد برگشتند. به یکی از خلبان‌ها گفته بودند برای چه بلند شدی آمدی وسط این معرکه‌؟ گفته بود وقتی پسرم بزرگ شد، از او پرسیدند پدر تو در حفظ ایران چه نقشی داشت، او باید یک حرفی داشته باشد که بزند. بعد از چند ماه هم شهید شد و یکی از شهدای بزرگ ارتش است. این‌ها بخاطر ایران است.

حالا من دقیقاً و عیناً جمله‌ را به خاطرم ندارم اما نقل به مضمون حضرت امام رحمه‌الله فرموده بودند: بجنگید، برای هر چیزی که برای شما ارزش دارد بجنگید، برای ایران بجنگید، برای کشور، برای ناموس، برای دین، برای هر چه که میخواهید برای همان بجنگید. بعضی‌هایشان آن‌چنان هم با آموزه‌های دینی آشنا نبودند، ولی می‌دیدند که این انقلاب و رهبر انقلاب پای دفاع از ایران ایستادند. بعضی از چیزهایی مثل شخصیت و افتخار ملی که سال‌ها بود از دست داده بودند را در سایه‌ی این الگوی جدید به دست آوردند و حفظ کردند برای همین هم پای این انقلاب ایستادند و بسیاریشان هم به شهادت رسیدند، اسیر شدند، زخمی شدند.

 

 راجع به حفظ انسجام ارتش هم صحبت کنید. این‌که بعد از آن همه بحران از ابتدای انقلاب چطور توانست این انسجام را حفظ کند.
 بنظرم دو دلیل اصلی داشت؛ وقتی حضرت امام رحمه‌الله  به یک کسی حکم می‌دادند، می‌شد حکم قانونیِ شرعی. یعنی نه تنها از نظر قانونی بایستی اطاعت می‌کردند، بلکه شرعاً هم بایستی تبعیت می‌کردند. الان هم همین طور است، الان هم خیلی وقت‌ها مثلاً به ما هم می‌گویند شما حکم رهبر معظّم انقلاب را دارید. در گذشته می‌گفتند حکم قانونی. دومی‌اش هم همان انضباط بود. یعنی آن پرورش و تربیت نظامی.

 

 بعد از انقلاب و قبل از جنگ و حتی اوایل آن کدام بخش از نظام جدید سیاسی جمهوری اسلامی بیشترین ارتباط را با ارتش و فرماندهان داشتند؟

عمده ارتباط با بدنه ارتش و فرماندهان؛ همان ارتباط حضرت امام رحمه‌الله و رهبر معظّم انقلاب با ارتش است. بیشترین ارتباط مربوط به امام و رهبر انقلاب است. یک جاهایی هم آقای طالقانی است، تا آن‌جایی که من اطلاع دارم. حالا مثلاً در استان‌ها و مناطق مختلف هم با آن کسانی که جزو منظومه‌ حضرت امام بودند، مثل شهید دستغیب، شهید صدوقی، شهید اشرفی‌اصفهانی، ‌شهیدمدنی، با آن‌ها هم ارتباط داشتند به تناسب این‌که، آ‌ن‌ها را واسطه‌های حضرت امام می‌دانستند. اما در بین شخصیت‌های نظام، ارتباط بیشتر با خود حضرت امام و رهبر معظّم انقلاب است.

رهبر انقلاب در همین کتاب «خون دلی که لعل شد» تعریف می‌کنند که قبل از انقلاب من در زندان بودم، افسرها و درجه‌دارها می‌آمدند با من درد دل می‌کردند، حرف‌هایشان را می‌گفتند. خیلی نکته جالبی است. این ارتباط از همان موقع قرار بود پایه‌ریزی بشود. شبیه آن ماجرایی که از حضرت امام پرسیده بودند شما با چه کسانی می‌خواهی شاه را بیرون کنی؟!فرموده بودند با همین بچه‌هایی که در گهواره هستند. رهبر معظّم انقلاب هم قرار بوده یک روزی یکی از بازوان قدرتمند مسلح‌اش همین ارتشی باشد که از داخل زندان با آن ارتباط برقرار می‌کنند.

به یاد دارم در دوران جنگ مثلاً ما در کردستان که بودیم، دور هم جمع می‌شدیم و صحبت می‌کردیم. آن موقع رهبر انقلاب در سِمت رئیس‌جمهور بودند. دور هم با همدیگر حرف که میزدیم، ارتشی‌ها همه آقا را پشتیبان و حامی خودشان می‌دانستند. خب آدم می‌فهمد دیگر! مثلاً می‌فهمد این امام جمعه هوای ارتشی‌ها را خیلی دارد، همیشه از ما تعریف می‌کند. این‌ها نکاتی است که به این راحتی کسی درک‌شان نمی‌کند که یک ارتش را با چه چیزهایی می‌شود نگه داشت.

 

این ارتباط به‌قدری تنگاتنگ بوده که در قضیه‌ کودتای نقاب در پایگاه هوایی شهید نوژه همدان، افسران ارتش خودشان شبانه خدمت رهبر انقلاب می‌آیند و اطلاع می‌دهند.
الان هم قوی‌ترین سند مظلومیت و حقانیت ارتش در این رابطه، شخص رهبر معظّم انقلاب هستند. هر کسی راجع به این ماجرا به یک نحوی قضاوت می‌کند.

حالا ببینید، قضاوت رهبر معظّم انقلاب چیست: «ماجرای کودتای نقاب را ترتیب دادند و برنامه‌ریزی کردند از طرف همان دستگاه‌های جاسوسی دشمن برای فتح ارتش. آن‌ها میخواستند یا موفق شوند که این هدف اولشان بود و با این توفیق با دست ارتشی که عناصر نفوذی‌شان در آن بود، به انقلاب خاتمه دهند. یا اگر موفق نشدند، بین مردم و ارتش و بین انقلاب و ارتش، فاصله بیندازند. توطئه‌ خطرناکی بود اما این توطئه هم بوسیله‌ ارتشی‌ها خنثی شد. بعد هم عناصر دنبال کننده‌ این قضیه یعنی نظامیان و ارتشی‌های متدین آن پایگاه، بیشترین نقش را در خنثی کردن آن کودتا داشتند. آن کسی که در این صحنه از ارتش دفاع کرد، خود ارتش بود. خود ارتش نگذاشت که این چنگال دشمن به او وصل شود و توطئه‌ خود را در ارتش پیاده کند». ۱۳۷۴/۰۱/۳۰

این اسنادی است که عمده نگاه رهبر معظّم انقلاب به بدنه ارتش است. حالا یک جایی هم راجع به پیشرفت‌های ارتش و تحول ارتش و انقلاب در ارتش حضرت آقا می‌فرمایند کسی نیاید بگوید ما کردیم، خود ارتشی‌ها این کارها را کردند.



 از نقش ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس بفرمایید، اینکه این نهاد بزرگ که حالا انقلاب را هم تجربه کرده است، در دوران دفاع مقدس چگونه ظاهر می‌شود.
 هیچ کسی به خوبیِ رهبر معظّم انقلاب راجع به نقش ارتش در دفاع مقدس صحبت نکرده است. در ۱۸ خردادماه سال ۶۸، یعنی دو ـ سه روز بعد از رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، ایشان فرمودند: «انصافاً ارتش ما، ارتش بسیار والایی است، امتیازهای زیادی در شما وجود دارد که در دیگران نیست. شما ارتشی هستید که ۱۰ سال برای کشور و ملت خود جنگیده‌اید. ــ سال ۶۸ ــ کمتر ارتشی در دنیا این‌گونه است. خیلی از ارتش‌های دنیا در متن بحران قرار نگرفته‌اند و یا لااقل شرایط دشواری نداشته‌اند و امتحانی این چنین به مردمشان ندادند. شما با وجود شرایط دشوار، ۱۰ سال جنگیدید. جنگ تحمیلی ۸ سال طول کشید اما شما با دشمن ۱۰ سال جنگیدید. زیرا قبل از شروع جنگ تحمیلی، ارتش در جبهه‌ها بود. از هفته‌ی اول پیروزی انقلاب و از ماجرای پادگان مهاباد، ارتش فعالیت داشت. من از نزدیک شاهد حضور نیرومند ارتش بوده‌ام و پادگان‌ها و خطوط و قرارگاه‌هایتان را دیده‌ام. انسان‌های وارسته‌ای وجود داشتند که ۸ سال خانه‌ آن‌ها سنگر و ویلای‌شان چادر بیابان بود. خلبان‌های شجاع، کادرهای پروازی و غیر پروازی نیروی هوایی، عناصر نیروی دریایی در شرایط سخت دریا، جبهه‌های زمینی، بخش‌های پشتیبانی مثل دستگاه‌های صنایع و آموزشگاه‌ها و امثال آن‌ها، حقاً و انصافاً امتحان خوبی دادند. من این نکته را با قوت و قدرت می‌گویم و بخاطر ملاحظه‌ حال و دل کسی، آن را مطرح نمی‌کنم». ۱۳۶۸/۰۳/۱۸ 

این مطالب هر کدام می‌توانند مبنای یک مبحثی در دوران دفاع مقدس باشند. فرمایش عنوان شده از رهبر انقلاب، کاملِ کامل است. حالا بسیاری این را نمی‌دانند که در خیلی از مواقع رهبر معظّم انقلاب مشاوره‌هایی که در مورد ارتش نزد حضرت امام خمینی رحمه‌الله مطرح و مواضعی که اتخاذ می‌کردند، تا چه حد در استحکام تدبیر و سیاست حضرت امام تأثیر داشته است.

شخص رهبر انقلاب یک بار برای بنده تعریف کردند که عده‌ای این نظر را نزد حضرت امام مطرح کرده بودند که ارتش ادغام شود. امام رحمه‌الله از من پرسیدند نظر شما چیست. عرض کردم اگر تصمیمتان را گرفتید من حرفی ندارم اما اگر تصمیم نگرفتید من نظرم را بگویم؛ امام فرمودند نه، هنوز تصمیم نگرفته‌ام. رهبر معظّم انقلاب بیان می‌کنند: من با این چیزی که این‌ها می‌گویند مخالفم و دلایل خود را توضیح می‌دهند. بعد امام فرمودند: این درست است.

 

ما ارتشی‌ها حقیقتاً براساس مدارک، استنادات و شنیده‌ها، جایی ندیدیم که در آن مقطع به غیراز حضرت امام رحمه‌الله و رهبر معظّم انقلاب؛ نفر سومی هم پیدا شده باشد که از ارتش دفاع کند. بله! ما یک دفاعی از شهید چمران در مجلس داریم اما این موضوع برای حدود هفت ـ هشت ماه بعد، یا شاید هم یک سال بعد باشد که آن هم واکنش است در مقابل یک فرد دیگری! یک کسی می‌آید یک حرفی می‌زند، ایشان بلند می‌شود از ارتش دفاع می‌کند اما این‌که ابتدابه‌ساکن کسی این حمایت را از ارتش بکند به جز حضرت امام و رهبر انقلاب کسی را نداریم.



 یکی از بحث‌های مرتبط با ارتش در دوران پیروزی انقلاب تا دفاع مقدس، خالی شدن ارتش از مستشاران نظامی آمریکایی است. با خروج آن‌ها، امورات نظامی ارتش به‌خصوص در حوزه ابزار و تجهیزات و فناوری به چه شکل تدبیر می‌شد؟
 آن‌ها اجازه نمی‌دانند که کسی از بدنه اصلی ارتش در این حوزه‌ها ورود کند؛ این را بارها شنیدید که مثلاً یک قطعه‌ را بسته‌بندی می‌کردند پس می‌دادند، قطعه‌ بسته‌بندی شده را می‌آوردند نصب می‌کردند. درباره این موضوع هم در خود ارتش دو دسته‌ کلی بودند: یک دسته این را باور کرده بودند که این کار از عهده‌ ما خارج است و آمریکایی‌ها دارند کار انجام می‌دهند. حالا این‌که آیا آن‌ها دارند انجام می‌دهند یا خیر؛ باز هم  دو گروه با نظرات متفاوت بودند: یک تعدادی می‌گفتند این‌ها دارند نوکری ما را می‌کنند، خب، پس بگذاریم بکنند. یک تعدادی هم می‌گفتند این‌ها خودشان فروخته‌اند و خودشان بالای سر ما هستند و همه‌ مقدّرات را این‌ها تصمیم می‌گیرند. منطق‌شان هم این بود که ما مثلاً دوره ندیده‌ایم و درس این‌ها را نخوانده‌ایم.

یک تعدادی هم بودند که معتقد بودند اگر اجازه دهند، ما خودمان می‌توانیم این کارها را به سامان برسانیم، و چه کم از خارجی‌ها داریم! چه فرقی بین ما و این‌هاست. ما هم دو تا را خراب می‌کنیم، یکی‌اش را درست می‌کنیم و بالاخره یاد می‌گیریم دیگر.

بعد از انقلاب هم مجموعه این‌ها بود، تا آن‌که نامه‌ معروف شهید فکوری به رهبر معظّم انقلاب می‌رسد و عنوان شده بود بعد از شروع جنگ، بعد از فلان مدت همه هواپیماهایمان زمین‌گیر خواهد شد. حضرت آقا هم نامه را خدمت حضرت امام رحمه‌الله می‌برند. آن تدبیری که از حضرت امام می‌گیرند، آن را منتقل می‌کنند به ارتش و بعد جهادهای خودکفایی را در ارتش راه می‌اندازند. این باعث شد تعداد کسانی که قائل به توانایی و توانمندی داخلی و بدنه ارتش بودند؛ زیاد شود.

اولین جایی که به فرمان رهبر معظّم انقلاب جهاد خودکفایی تشکیل شد، نیروی هوایی ارتش بود. اقداماتی را شروع کردند، باور کردند که می‌توانند این کار را انجام دهند و برخی قطعات را تولید وتامین کردند. البته بعضی‌هایش واقعاً گلوگاهی و سخت بود‌، تا سال‌ها بعد هم نتوانستند ولی مرتب رفتند و آوردند تا بالاخره شد.

خاطرم هست ما در توپخانه چیزی داشتیم به‌نام قفل آتش. یک چیز پیچیده‌ای بود آن موقع و همه‌اش می‌گفتند قفل آتش خراب شده، دیگر نمی‌دانیم چه کار کنیم؛ مدام می‌رفتیم از آن توپ باز می‌کردیم می‌آوردیم می‌بستیم به یک توپ دیگر. و مدام جابه‌جا می‌کردیم. یک روز یک کسی به من گفت که اصفهان صنعتگرهای خیلی خوبی دارد، می‌توانند این قطعه را بسازند. یکی از قفل آتش‌ها را برداشتم آوردم اصفهان. افسری بود بنام نیک‌روش، خدا رحمتش کند در پاوه شهید شد، افسر حزب‌اللهی و خوبی بود. این دست ما را گرفت برد پیش آن‌ها، چند جا رفتیم. یکی گفت مثلاً من این بخش را می‌توانم بسازم، برای بخش دیگر باید بروید فلان‌جا و به همین شکل. خلاصه قفل آتش را ساختند. بردیم، یک اشکالاتی داشت، دوباره آوردیم آن اشکالات را برطرف کردیم، بالاخره ساختند.

در همان جنگ قفل آتش ساخته و گلوگاه قفل آتش برطرف شد. حالا نیروی زمینی کمتر از این گلوگاه‌ها دارد ولی پدافند، نیروی هوایی، نیروی دریایی خیلی مشکل داشتند، همه را اداره می‌کردند و همه‌شان راه افتاد. مجموعه این اقدامات بود که توانستند این جنگ را ادامه دهند و به مرور زمان هم از دو قطعه و پنج قطعه و ده قطعه و صد قطعه، شد هزاران قطعه.

الان مثلاً ده‌ها هزار قطعه در ارتش است که همه‌ را دارند می‌سازند که باز با تأیید و حمایت و ایستادگی شخص رهبر انقلاب است. یعنی شاید اگر آن نگاه رهبر معظّم انقلاب نبود، مثلاً شهید ستاری به دلیل کارهایی که در این حوزه‌ها می‌کرد برکنارش می‌کردند، می‌رفت و بعد از او هم هیچ کس جرأت نمی‌کرد وارد این مسائل شود. اما با قوت قلب و راهنمایی‌های رهبر انقلاب ادامه یافت تا الان که جنگنده می‌سازیم، بالاخره رسیدیم به نقطه‌ای که بتوانیم جنگنده کوثر بسازیم. این منطق بود که ارتش را برای ماموریت‌ها سرپا نگه داشت.

ارتش جمهوری اسلامی ایران بعد از چهار دهه از انقلاب چه تفاوتی با ارتش دوران طاغوت دارد؟
 چندین سال پیش رهبر معظّم انقلاب فرمودند: «کسی تصور نکند این ارتش دنباله‌ ارتش طاغوت است، ارتش جمهوری اسلامی، درحقیقت یک پدیده جدید است». ۱۳۷۶/۰۱/۲۷

مهترین نقطه‌ عطف بیانیه‌ گام دوم آمادگی برای ظهور حضرت بقیه‌الله‌الاعظم روحی‌فداه است. باید دید در همین راستا وظیفه‌ ارتش چیست؟ این است که ارتشی بشود که هم منتظر باشد، هم مستحق ظهور باشد. این خیلی اتفاق بزرگی است. یعنی ارتشی که آرمانش نابودی رژیم صهیونیستی و فروکشیدن استکبار از اریکه‌ قدرت و پایین آوردنش و بهم ریختن نظام سلطه است، این ارتش با آن ارتش دوران طاغوت، در این ۴۳ سال خیلی تفاوت کرده است. چند سال نوری حرکت است. ما به هیچ وجه نمی‌توانیم منکر برکت وجودی حضرت امام رحمه‌الله و کار بزرگی که ایشان کردند، بشویم؛ اما این حالتی که در ارتش ایجاد شده است، همه‌اش نتیجه‌ رهبریِ قدم به قدم رهبر معظّم انقلاب است.

یک بار شخص رهبر انقلاب فرموده بودند که من یک نیزه‌ای را پرت می‌کنم جلوتر تا شما بروید. بعد که دارید نزدیک می‌شوید دوباره پرتش می‌کنم جلوتر. یعنی هیچ وقت به وضعیت حال قانع نیستند، همان جمله‌ای که به نیروهای سپاه پاسداران هم فرمودند، راضی هستند اما قانع نیستند. من به دوستان‌مان می‌گویم این‌که حضرت آقا فرمودند: ارتش را به نِصاب شایسته برسانید، نِصاب شایسته یعنی همان منتظر حقیقی و مستحق ظهور بودن؛ واقعیِ واقعی.

دیگر خبرها

  • جز امام (ره) و رهبری کسی در ابتدای انقلاب حامی ارتش نبود
  • جز حضرت امام(ره) و رهبر انقلاب کسی در ابتدای انقلاب حامی ارتش نبود
  • فرمانده کل ارتش: جز حضرت امام (ره) و رهبر انقلاب، کسی در ابتدای انقلاب حامی ارتش نبود/ در راستای بیانیه گام دوم وظیفه‌ ارتش این است که هم منتظر باشد، هم مستحق ظهور؛ یعنی ارتشی که آرمانش نابودی رژیم صهیونیستی و فروکشیدن استکبار از اریکه‌ قدرت
  • دلیرمردان ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوره‏‌های مختلف انقلاب اسلامی نقش آفرینی کردند
  • ارتش مایه مباهات و سربلندی ملت ایران است
  • «قاطعیت و همسان انگاری همگان در اجرای قانون»؛ استاد علیدوست: امام علی (ع) «قاطعیت» در اجرای قانون دارند
  • در سه ماه پایانی سال ۱۴۰۲ چند مجوز موسیقی صادر شد؟
  • آمار مجوز‌های دفتر موسیقی در سه ماه پایانی ۱۴۰۲ /۷۰۶ کنسرت روی صحنه رفتند
  • امروز ارتش در عرصه های دفاعی- امنیتی به نماد خودکفایی و خودباوری تبدیل شده است
  • دانشجویان دانشگاه آزاد از دیدار صمیمی با رهبر انقلاب می‌گویند